آسمان پر شد از خال پروانه های تماشا.
عکس گنجشک افتاد در آب های رفاقت.
فصل پرپر شد از روی دیوار در امتداد غریزه.
باد می آمد از سمت زنبیل سبز کرامت.
شاخه مو یه انگور
مبتلا بود.
کودک آمد.
جیب هایش پر از شور چیدن.
ای بهار جسارت
امتداد تو در سایه کاج های تامل
پاک شد.
کودک از پشت الفاظ
تا علف های نرم تمایل دوید
رفت تا ماهیان همیشه.
روی پاشویه حوض
خون کودک پر از فلس تنهایی زندگی شد.
بعد خاری
پای او ار خراشید.
سوزش جسم روی علف ها فنا شد.
ای مصب سلامت!
شور تن در تو شیرین فرو می نشیند.
جیک جیک پریروز گنجشک های حیاط
روی پیشانی فکر او ریخت.
جوی آبی که از پای شمشادها تا نخیل روان بود.
جهل مطلوب تن را به همراه می برد.
کودک از سهم شاداب خود دور می شد.
زیر باران تعمیدی فصل
حرمت رشد
از سر شاخه های هلو روی پیراهنش ریخت.